[ad_1]
هنگامی که در سال 1953 از باربارا دیکس ، یک بازیگر 16 ساله از شرق لندن ، خواسته شد نام صحنه ای را انتخاب کند ، شاید این مغرورانه به نظر برسد که وی از ملکه تازه تاجگذاری شده انگلستان وام گرفته است.
همانطور که معلوم شد ، لقب گستاخانه پیشگویی است. کاملاً مناسب به نظر می رسید که یک سلطنتی که مدتها کار کرده بود باید با زنی که به اشراف بازرگانی نمایشی تبدیل شده بود ، یک نام خانوادگی داشته باشد. او به عنوان ملکه مروارید بازیگری انگلیس پذیرفته شد – لهجه و کوکوی او همیشه برای نقش های تعیین کننده شغل مهم بود – مدتها قبل از اینکه الیزابت دوم در سال 2016 عنوان بانوی امپراتوری بریتانیا را به او اعطا کند.
وضعیت آن توسط سه حق رای دادن کلاسیک برطرف شده است. “بابا” ، همانطور که معمولاً شناخته می شد ، یکی از شاخص ترین چهره های یکی از مجموعه های مشخص سینمای انگلیس بود. او در نه فیلم Carry On ظاهر شده است که حول یک رخ و مفاهیم دوگانه فاسد ساخته شده است.
در تلویزیون ، ویندزور برای بیش از 22 سال در “EastEnders” BBC1 به عنوان پگی میچل ، پدرسالار قبیله آلبرت اسکوئر که میخانه Queen Vic را اداره می کرد ، دیده می شد.
و گرچه کمتر از آنچه که دوست داشت از او به یاد می آمدند ، باربارا پیش از شهرت روی صفحه در اوایل دهه 1950 یکی از اعضای مهم یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین گروههای تئاتر انگلیس بود: کارگاه تئاتر که در استراتفورد-شرق لندن راه اندازی شد. به کارگردانی جوآن لیتلوود برای ایجاد یک تئاتر محبوب و مبتکر سیاسی.
باربارا آن دیکس بازیگری را از کودکی آغاز کرد. مادرش به او درس های رقص و آواز داد تا از مشکلات خانوادگی رز ، خیاط و جان که تجارت می کند ، منحرف شود. باربارای جوان چنان تئاتر طبیعی و فریبنده ای را آشکار کرد که مورد قبول مدرسه تئاتر آیدا فاستر ، آکادمی برجسته بازیگری لندن قرار گرفت ، در سن 15 سالگی در گروه کر اجرا در وست اند حضور یافت و در فیلم 1954 یکی از دختران مدرسه وحشی را بازی کرد. ” Bell St. Trinian.
اگرچه منتقدان و پروفایل ها اغلب او را به دلیل نقش های سرگرم کننده عظیم در صفحه نمایش که باعث شهرت او شده است ، حمایت می کنند ، اما استعداد ویندزور این است که او توسط لیتلوود ، قاضی بازیگر سختگیر که از اصالت و قابلیت پذیری بسیار ارزشمند است ، استخدام شد. ویندزور در سه اثر مهم استودیوی تئاتر ظاهر می شود: موزیکال لیونل بارت ، کوکنی “Fings Ain’t Wot They Used T’be” (1960) ؛ نمایش “گنجشکها نمی توانند آواز بخوانند” که به فیلم “گنجشکها نمی توانند آواز بخوانند” (1960/63) و نسخه برادوی از بزرگترین موفقیت Littlewood “آه ، چه جنگ شگفت انگیزی!” تبدیل شد. (1965) نامزدی وی برای جایزه تونی برای این اجرا – و نامزدی بافتا برای “گنجشک ها” – نشان از جدی بودن مهارت او دارد.
شهرت عمومی او اما توسط Carry On شکل گرفت. ریاست جمهوری با بافتن آنچه می تواند به دو قسمت غیرقابل حذف تاریخ سینمای بریتانیا تبدیل شود ، اولین فیلم در ادامه فعالیت جاسوسی (1964) به تقلید از جیمز باند اولیه تبدیل شد.
ویندزور در نقش یک زن کشنده به نام دافنه هونیبوت بازی کرد – نامی که از قضا ، خطر کمتری نسبت به الهام هانیبت ، گربه گالور ، در فیلم “Goldfinger” در همان سال داشت.
در حالی که ویندزور سرانجام در زمانی موفق به کسب درآمد واقعی شد که در صنعت نمایشگر انگلیس کم بود ، اما برای فمینیست ها این یک مسئله دشوار است زیرا شهرت وی در آن زمان با بازیگر قابل قبولی که به خاطر تحریک ناشایست و قهقهه اش قدردانی می شد ، آغاز شد. و اندازه و دید سینه هایش. لحظه ای در Carry on Camping ، هنگامی که شخصیت بیکینی تزئینی شخصیت Windsor به طور تصادفی در یک جلسه کشش پستان از نیم تنه خارج می شود ، به لحظه مارک بازیگر زن تبدیل شد. وی با ابراز تأسف به دوستانش اعتراف كرد كه این صحنه ، كه با سیلی زدن صورتهای بالای كینت ویلیامز به پایان می رسد ، به طور حتم در مراسم ترحیم وی در تلویزیون ظاهر می شود.
ویلیامز اعتراف کرد که در ابتدا از ویندزور بدش می آید ، شاید به این دلیل که زنان با اعتماد به نفس جنسیت کوکنی از منطقه راحتی خود خارج شده اند. با این حال ، آنها به زودی به دوستان نزدیک تبدیل شدند – ادای احترامی به گرمای ذاتی ، اشتیاق و حرفه ای که در شخصیت ویندزور نقش اساسی داشتند. او در صحنه و در مجامع عمومی به خاطر سخاوت دموکراتیک خود نسبت به افراد از هر رده مشهور بود.
هشتمین و آخرین فیلم او در این مجموعه معتبر “Carry On Dick” (1974) بود. اگرچه در تیتر رسمی به شطرنج باز افسانه ای ریچارد تورپین اشاره شده بود ، اما این درگیری دو جانبه منعکس کننده آنچه که ویندزور به عنوان بی ادبی این ماده می دید ، منجر به خروج از این مجموعه شد.
تایپ کردن به عنوان یک تظاهرات شلوغ مطمئناً گزینه های بعدی او را محدود کرد ، اگرچه او نشان داد که مهارت های نمایشی قابل توجه او به عنوان یک زن خانه دار لیبیدین در هنگام احیای کمدی تاریک “آقای سرزمین اسلون” به کارگردانی ویلیامز ، جو اورتن دست نخورده است.
هنگامی که بی بی سی EastEnders را در سال 1985 راه اندازی کرد ، بسیاری (از جمله خود ویندزور) آن را به عنوان یک تجارت نمایشی سلطنتی ، به عنوان ابزاری مناسب برای وی قلمداد کردند. اما سازندگان آن را بسیار مشهور و بیش از حد مرتبط با کمدی می دانستند تا با واقع گرایی دلخوشی که آرزو داشتند ، سازگار باشد. با این حال ، در سال 1994 ، تهیه کننده جدید از ویندزور خواست تا نقش پگی میچل ، مادر قبلاً بیگانه خواهر و برادر گانگستر ، آلبرت اسکوئر ، گرانت و فیل را بازی کند. بازیگر دیگری در سال 1991 نقش پگی را بازی کرد ، اما خیلی زود مشخص شد که ویندزور و میچل یکی از بهترین مسابقات بین بازیکن و قسمت بودند.
ویندزور تقریباً به عنوان “فیلم گانگستری” انتخاب بسیار عالی بود. برادران میچل آخرین نسخه از خانواده مشهور جنایتکاران شرق لندن ، کرایس بودند. ویندزور رابطه کوتاهی با دو نفر از برادران کرایی داشت و به مدت دو دهه با یکی از نوکران جوان ترشان ، رونی نایت ، که به جرم سرقت مسلحانه به زندان محکوم شده بود ، ازدواج کرد و سالها را به عنوان فراری از دادگستری انگلیس در اسپانیا گذرانده بود.
و اگرچه هرگز تصور نمی شد که ویندزور خود در این جنایت دست داشته باشد ، اما نزدیکی وی با کسانی که این جنایت را داشتند ، گاهی اوقات مشخصات عمومی وی را پنهان می کرد. خیریه ترین تفسیر این است که وی در برابر “سندرم رستگاری” که زنان خوب امیدوارند از مردان خطرناک استفاده کنند ، آسیب پذیر است و بنابراین خطر تبدیل شدن به “انتخاب بد” را دارد. عواقب آن شخصی بود – خاطرات او نشان می داد که او پنج بارداری را خاتمه داده است ، زیرا معتقد است که نمی تواند مادر شود و از نظر مالی نیز قابل قبول است. او خود را در چنین بدهی ای پیدا کرد که مجبور شد با نمایش زندگی نامه ای برای یک زن ، “ادامه باربارا!” که یک موفقیت ملی و بین المللی بود ، امور مالی خود را دوباره بسازد و جذابیت ناچیز او دوباره نجات یافت.
زندگی خصوصی وی با ازدواج با بازیگر اسکات میچل در سال 2000 به طور چشمگیری بهبود یافت. نیمی از سن او باعث بدبینی شد ، اما روابط آنها خوشبخت و پایدار تلقی می شد. اسکات برای جمع آوری کمک مالی برای تحقیق در مورد بیماری آلزایمر که سالهای آخر همسرش را خراب کرد و او را به عنوان سرپرست خود معرفی کرد ، برای جمع آوری کمک مالی فعالیت کرد.
نفوذ ویندزور به حدی بود که چندین درام زندگی نامه ای درباره او نوشته شد. نمایشنامه های تری جانسون “كلیو ، كمپینگ” ، “امانوئل” و “دیك” (در عنوان – آخرین كلام از چهار فیلم “ادامه”) – یك رمان كوتاه از ویندزور و میزبان سید جیمز كه تقریباً دو برابر سن او بود را دراماتیزه كرد در مورد چگونگی قول دادن به یک عاشق یک شوخی برای ایستادن یک شب “برای بیرون آوردن من از سیستم شما” ، استراتژی ای که جواب نداد.
در شب اول در تئاتر ملی برای تقلید کامل از خنده ویندزور برای چند ثانیه از بازیگر سامانتا اسپیرو بازیگر و به دنبال آن یک چیز واقعی ، از باربارا ، که در غرفه ها نشسته بود. پژواک ها اغلب به این دلیل شنیده می شدند که ویندزور ، اگرچه در ابتدا دلهره داشت ، اما این سریال را دوست داشت که بعداً جانسون آن را به عنوان فیلم تلویزیونی “Cor، Blimi!” (2000) اقتباس کرد ، و اسپیرو این شخصیت را دوباره جمع کرد. ویندزور به مصاحبه کنندگان گفت که گرچه هرگز جزئیات مکالمات خود با جیمز را قبل و بعد از سکوها به نمایشنامه نویسی نگفت ، او به نوعی به طور دقیق آنها را نشان می داد.
راستش را بخواهید ، آخرین صفحه نمایش قبل از زوال عقل او را مجبور به بازنشستگی کرد ، نسخه دیگری از زندگی خودش بود. در فیلم بی بی سی “Babs” (2017) ، نوشته شده توسط تونی جردن ، که بهترین صحنه ها را در “EastEnders” خلق کرد ، ویندزور نسخه قدیمی خود را بازی کرد ، و اسپیرا دوباره در میانسالی نقش داشت.
اولین بار که از کودکی روی صحنه ظاهر شد ، فعالیت حرفه ای وی 65 سال چشمگیر داشت. اگرچه او همیشه در Carry On Camping با فاجعه بیکینی در ارتباط خواهد بود ، اما باید از او بخاطر کارهای قابل توجهش در فیلم ، تئاتر و تلویزیون یاد کرد.
[ad_2]