ما باید نه تنها با سپاسگزاری به کارمندان اصلی حقوق پرداخت کنیم سارا جافه | نظر

آدر ابتدای همه گیری ، بسیاری از ما قدردانی جدیدی از کارگران حامی جهان دریافت کردیم. مشتریان از کارکنان سوپرمارکت تشکر کردند ، تحویل را تحسین کردند و برای تشکر از NHS رنگین کمان را به پنجره های خود فرو بردند. اما هیچ یک از این اعترافات تاکنون به افزایش حقوق ، مرخصی اضافی یا مرخصی استعلاجی تمدید نشده است. در عوض ، در حالی که مردم برای تحسین کسانی که بار اضافی کار عاطفی را در طی این همه گیری به دوش می کشیدند ، ما را برای سلامتی و ترس تسکین می بخشیدند ، برای بسیاری به نظر می رسید که بزرگترین پاداش برای این نوع کار احساسات است.

احساسات یکی از مهمترین منابع درآمد در اقتصاد امروز است. مدتهاست که شرکتها از احساسات ما سود می برند – دکمه “مانند” فیس بوک شاید بارزترین نمونه باشد. میلیون ها مورد پسند ما واحدهای خرد کار است. بر روی کلیک کلیک کنید ، آنها میلیاردها داده ایجاد می کنند. “تأثیر” یا تجربیات ذهنی ذهنی ما ، همانطور که اخیراً توسط دانشمند پزشکی مارکوس گیلروی-ور مشاهده شد ، یک منبع ارزش افزوده است.

اما این روند بسیار فراتر از اینترنت است. مدت ها پیش بینی می شد که کارگران بخش خرده فروشی ، خدمات ، آموزش و بهداشت به عنوان بخشی از شغل خود احساس خوبی داشته باشند. و دقیقاً به دلیل اینکه دشوار است ارزش گذاری پولی را به این جنبه احساسی کار آنها نسبت دهید ، مدتهاست که کار دست کم گرفته شده است.

کارهایی مانند تولید ، استخراج ، ساخت و ساز و حتی مدیریت کامیون را می توان در تنظیمات مختلف انجام داد. در خط مونتاژ فرقی نمی کند گریه کنید یا بخندید. کارخانه اتومبیل سازی Chuckie Denison در کارخانه جنرال موتورز در Lordstown ، اوهایو ، در سال 2019 به من گفت که اغلب به نظر می رسد مدیریت از اینکه کارگران هیچ احساسی دارند خشمگین است. به خصوص خوشبختی به نظر می رسید رئیس را آزار می دهد. مهم این بود که آیا می توانید در یک نقطه از لردستون به سرعت خطی 100 ماشین در ساعت برسید ، این بدان معنی است که کارگران هر 40 ثانیه یکبار کار مشابه را تکرار می کنند. آنچه از آن احساس می کردند اهمیتی نداشت مگر اینکه از اعتصاب عصبانی باشند.

اما با ناپدید شدن این مشاغل در انگلستان و ایالات متحده (لردستاون در سال 2019 بسته شد) ، برای مشاغلی که به جای آن افزایش یافتند ، این کار به آنچه جامعه شناس آرلی راسل هوچشیلد معروف به “کار احساسی” می خواند ، نیاز دارد. اگر کار شما با هدف مشتری ، مشتری ، بیمار یا دانش آموز انجام می شود ، احتمالاً می دانید که کار احساسی چیست. این احساس بلعیدن یک توده در گلو قبل از رفتن به کلاس ، خشم مشتری است که تازه به شما توهین کرده است ، لبخند زدن روی مشتری بعدی در صف شماست یا از شما می خواهد در هنگام تماس با تلفن خوشحال صحبت کنید. مرکز

هوچشیلد تأکید کرد که کار احساسی فرایندی است که احساس را برمی انگیزد دیگران. ما فقط در محل کار لبخند نمی زنیم ؛ ما لبخند می زنیم زیرا امیدواریم (یا احتمالاً رئیس ما این کار را می کند) که لبخند در شخص دیگری احساس گرما ایجاد کند که با رستوران ، مغازه ، میخانه همراه باشد. وقتی تجارت احساس خوبی به ما می دهد ، برمی گردیم. این شهرت تا حدی به واسطه پرورش ماهرانه احساسات توسط کارمندان ایجاد می شود.

در تعاملات پیچیده تر ، مانند آموزش یا کار مراقبت ، کار احساسی می تواند طولانی تر و با ظرافت بیشتری باشد. ممکن است مجبور شوید یک کودک خجالتی را مجبور به پاسخگویی کنید ، به بیماری که تازه خبر ناخوشایند دریافت کرده اطمینان دهد یا اظهارات نژادپرستانه مشتری را نادیده بگیرید. جای تعجب نیست که بسیاری از مشاغل مورد نیاز کار احساسی – آنچه اقتصاددانان و سایر محققان “خدمات تعاملی” می نامند – توسط زنان انجام می شود. مهارت هایی که کارگران در این مشاغل برانگیخته اند به هیچ وجه مهارت محسوب نمی شوند بلکه از ویژگی های طبیعی کارکنان زن محسوب می شوند.

و اگر این کارگران فقط کاری را انجام می دهند که بدون گفته باشد ، پس مجبور نیستید هزینه آن قسمت از کار را پرداخت کنید. بتانی مورتون ، مورخ ، استدلال می کند که شرکت هایی مانند والمارت از اصول اخلاقی خدمت به زنان استخدام شده استفاده می کنند – زنانی که در روزهای اولیه گسترش خرده فروشی ، دقیقاً به دلیل اینکه برای نگهداری تابلوها به خانواده احتیاج ندارند ، توسط این شرکت انتخاب می شوند. به آن زنان در ازای ارزش کل آنها پرداخت نشده است و همه این حسن نیت که آنها ایجاد کرده اند باعث ثروت بسیار برخی از افراد شده است – ارزش خانواده والتون 215 میلیارد دلار تخمین زده می شود.

به جای دستمزد بالاتر ، کارگران عاطفی اغلب “تحت تأثیر” قرار می گیرند – نسخه ای از شرکت که برای NHS کف می زند. بدترین نمونه ای که من دیده ام داستان دختری 47 ساله است که به دلیل بحران مالی 2008 یک دوره کارآموزی رایگان گذراند و به خبرنگاران گفت که “در آغوش” حقوق دریافت کرد ، اما بی شمار است. در آوریل سال جاری ، دولت انگلیس “نشان افتخار” برای NHS و کارگران خانه صادر کرد. البته این نمادها می گفتند CARE. در همین حال ، بسیاری از کارگران بیشتر در مورد تجهیزات ناکافی محافظت شخصی نگران هستند.

پرداخت با احساس می تواند خیلی راحت واکنش ایجاد کند. قدرشناسی می تواند به خشم تبدیل شود. تمام این تشویق های کارمندان NHS می تواند به سرعت به شکایت دیگری تبدیل شود. “ما برای شما کف زدیم! چطور جرات کردی شکایت کنی؟ یا درخواست افزایش؟ “

حتی اگر این واکنش واکنشی هرگز رخ ندهد ، یک بیماری همه گیر بسیاری از پاداشهای احساسی کار را از شما می گیرد. دفتری که زمانی از گفتگو با همکاران لذت می برید به کانال Slack خلاصه شده است. ناهارخوری در رستورانی که در آن غذا سرو می کنید اکنون ناقل بیماری است. همانطور که یکی از مجریان لوازم آرایشی بهار گذشته به من گفت ، بیماری همه گیر باعث شده است که کارهای خوب خرد کردن آرایش برای مشتریان به سلامتی و ایمنی آنها تبدیل شود. برخی از کارگران برای جبران خطر اضافی در روزهای ابتدایی همه گیری دستمزد بیشتری دریافت می کردند ، اگرچه در بسیاری از موارد این حقوق به پایان می رسید. خطرات ، البته ، نبودند.

همه گیری باعث شده است که بسیاری از ما درباره آنچه “هسته” یا “اصلی” کار بود ، و خطراتی که این کارگران اصلی برای تغذیه ، مراقبت ، آموزش و سرگرمی ما متحمل شده اند ، تجدید نظر کنیم. وقتی با کمبودها و مشکلات زندگی همه گیر روبرو هستیم ، مهم است که کارهای احساسی دست کم گرفته شده مورد نیاز این آثار کلیدی را فراموش نکنیم. همه گیری یادآوری این است که زندگی ما در دست بسیاری از افراد است که مدت طولانی کارشان بدون حقوق بوده است.