[ad_1]
جان سشنز ، کمدین ، بیانگر چهره و بازیگر ، که در سن 67 سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت ، با این جان سشنز مشکل داشت. او در سال 1994 به مصاحبه كننده گفت: “سخت ترين چيزي كه تا به حال بازي خواهيد كرد خودتان است.” به عنوان مثال ، یک منتقد پیشرفت خود را در مرحله West End ، نمایش داده شده در مرحله West End ، توصیف کرد: “در طی چند جمله Session می تواند صداها را با Olivier در Loft با EastEnders تغییر دهد ، شامل جناس و تشبیه. به پیکاسو و فاکنر برگردید و از نبرد ینا به زمین گلف بروید. این کار طاقت فرسا ، هیجان انگیز و بیشتر بسیار خنده دار است. “
سشنز نام خود را از تلویزیون در نمایش کمدی “این رشته از کیست؟” (1991-1998) ، که در آن شرکت کنندگان (از جمله طرفداران دیگر استفان فرای و جوزی لارنس بودند) اسکچ های بداهه ارائه شده توسط مخاطبان استودیو را ارائه دادند. او در عنصر خود بود ، تصور می کرد جیمز جویس چگونه یک روز را در ساحل سپری می کند یا اینکه همینگوی چگونه می تواند در دندانپزشک رفتار کند. وقتی از شرکت کنندگان در مسابقه خواسته شد شخصی را که حداقل می خواستند در آسانسور بازداشت کنند ، جعل کند ، پل مرتون گفت: “سلام ، اسم من جان سشنز است.”
جلسات آن را زیر چانه می گرفت: “بسیاری از مردم فکر می کردند من عصبانی هستم – آنها فکر می کردند من یک آهو باهوش هستم ، اما من سعی کردم این کار را نکنم.” و با این حال در این برنامه و سایر برنامه ها ، از جمله در پانل BBC ، QI ، او هرگز آموزش سبک نپوشید ، و از اولویت فرید در اولین قسمت QI در سال 2003 ، با دانستن تاریخ تولد و مرگ میکل آنژ ، سبقت گرفت.
برخلاف بسیاری از هم سن و سالانش ، او در آکسبریج نبود و نتوانست پایان نامه دکترای خود را در مورد شاعر جان کاوپر پوز تکمیل کند. یک تحلیلگر صندلی می نویسد ، اگر او دکتر جلسات شده بود ، “شاید او احساس نمی کرد که مجبور است دانش خود را نشان دهد. اما بعد او روی صحنه گم خواهد شد ، که حیف است. “
تصویر فکری آلک چنان گیر کرده بود که وقتی Spitting Image جلسات عروسکی را در سال 1989 خلق کرد ، با یک بنیان خود در حال نابودی نمایش داده شد. سشنز از این نظر خاص بود که وی به عنوان یک امپرسیونیست در این نمایش بازی می کرد (رپرتوار 40 صدایی وی شامل پرنس ادوارد ، لارنس الیور ، نورمن تبیت و کیت ریچاردز) و به عنوان یک هدف بود. ظاهر او به عنوان عضوی لاستیکی “بسته شرط بندی” ساخته کنت براناچ جلسات را از بین برد: “ناگهان در تلویزیون این عروسک عروسکی براق را دیدم با این کراوات خنده دار و گونه های پهن ، و این من بودم که از الاغم بالا رفتم. خیلی ترسناک بود. فکر کردم: “آیا من الاغم را بلند می کنم؟”
چنین خودباوری معمولی بود. جلسه مستعد افسردگی بود ، گفت که او از ظاهر خود متنفر است و در یک مصاحبه استراحت خود به خودی داده شد. در سال 1999 ، او به ساندی تایمز گفت ، “چندین شب نمی توانم بخوابم و دراز بکشم ، به زندگی خود نگاه می کنم و سرم را تکان می دهم و فکر می کنم ،” من کاملا بی فایده و ناامید ، بی استعدم و باید لعنت کنم “. وقتی مصاحبه کننده به او گفت که هنوز کسی به او فکر نکرده است ، او چهره خود را از چهره درآورده است.
وی در لارگس ، ایرشیر متولد شد. پدرش ، جان مارشال ، یک مهندس گاز مشا و پروتستان بود. مادر او ، اسمه (به عنوان ریچاردسون باکره) ، یک کاتولیک هالوژن بود که هنگام ازدواج توسط خانواده انتزاع شد. او خواهر دوقلوی مگی و برادر بزرگتر بیل داشت که هنگام تولد دوقلوها 12 ساله بود. “من به یاد می آورم که فکر می کردم نباید پدر و مادرم را به دلیل بزرگتر بودن مشکلی ایجاد کنم.”
او دوست داشت با مادرش در خانه باشد: «قبلاً طنز خاصی داشتیم. ما آن را مسخره می دانیم ، همانطور که می دانیم پوچ است. فکر می کنم این نوع کارهایی است که من هنوز هم می خندم. ”
وقتی جان سه ساله بود ، خانواده به انگلستان نقل مکان کردند و سرانجام در سن آلبانس اقامت گزیدند ، جایی که وی در مدرسه ورولام تحصیل کرد. وی نسخه شخصی خود را در هفت سالگی با خواندن “Hang Down Your Head” ساخته تام دولی ساخته لونی دانگان ، برای تحت تأثیر قرار دادن پدرش ، ساخت.
وی برای معلمی به دانشگاه بنگور رفت تا انگلیسی بخواند. سپس پدرش برای او کار کرد که در هیئت مدیره گاز کار می کند. “من به پدر گفتم که این خسته کننده است ، و مورد بعدی که او دانست این بود که من می خواهم دکترای خود را در انتاریو بگیرم.” وی کانادا را سرد و افسرده یافت و گفت که پایان نامه ناتمام وی شامل “200 صفحه زباله” است.
در 26 سالگی به انگلستان بازگشت و به شورا متوسل شد. او با خماری به بازیگران انتخاب شد. “من بندیکت را ساختم” این نمی تواند یک ترفند باشد … “از” بسیاری از سر و صدا “. هیو کراتول [Rada’s principal] گفت: “این افتضاح بود. شما عمل نکردید ، وانمود کردید که همان شیوه بازیگر هستید.” اما اجرای دوم پینتر در “بازگشت به خانه” برای او بورس تحصیلی به ارمغان آورد. بهتر ، این منجر به دوستی مادام العمر با برادرش ، یک دانشجوی همکار ، شد که بعداً او را در صحنه زندگی ناپلئون و در نسخه سینمایی هنری پنجم (1989) و کمدی او در یک زمستان تاریک (1995) هدایت کرد. او که متوجه شد سهامدار جان مارشال دیگری دارد ، نام خود را به سشنز تغییر داد.
هنگامی که شورا را ترک کرد ، وی گفت: “من برنامه ای داشتم که سعی کنم همزمان دو شغل ایجاد کنم – یک کمدین و یک بازیگر باشم. من چند سال موفق شدم این دو نفر را دستکاری کنم ، اما هرگز احساس نمی کردم به هر باشگاهی می پیوندم. “
او در لندن بر روی یک فیلم کمدی کار کرد ، گاهی اوقات در همان آلبوم پوستر با فرانسوی و ساندرز ظاهر می شد ، و اغلب مواد پراکنده ای مانند ارائه نسخه صابون تلویزیونی دالاس از میلان کوندرا را تهیه می کرد. او نام تجاری خود را به عنوان نمایش تلویزیونی فی البداهه “داستانهای بلند” ساخته جان سشنز (1991) و “داستانهای احتمالی” جان سشنز (1994) تثبیت خواهد کرد.
در مصاحبه ای در سال 1994 که نقش او را در نمایش کوین الیو “شب من با رژیم” در مورد ایدز ارتقا داد ، مصاحبه کننده پرسید که آیا او همجنسگرا است یا خیر. “من گفتم ، بله ، اما والدین نمی دانند و من نمی خواهم آنها با گرفتن یک نسخه از” Evening Standard “این موضوع را بفهمند.” این روزنامه نگار گفت که فکر کرد باید به آنها بگویم و توبیخم کرد. مادرم شش هفته بعد ناگهان درگذشت و پدرم به سرعت دچار زوال عقل شد. هرگز ذکر نشده است. “
سشنز احساسات خود را درباره گفتن رابطه جنسی به والدینش توضیح داد. “آنها قرار نبودند كه بر سر مزارهایشان بروند ، از من متنفر باشند یا مرا از خانه بیرون بیندازند ، اما آنها قبل از جنگ جهانی اول متولد شده اند و ممكن است جان خود را از دست دهند كه این” تقصیر “آنها بود.”
یک روز در جلسات تئاتر معیارها در “شب من با رگ” سشنز خطوط خود را فراموش کرد و مجبور شد صحنه را ترک کند. “این ترس از صحنه نبود زیرا من شش هفته کار کردم. این به این دلیل بود که همه چیز برای من زیاد شد. من برای کریسمس در خانه بودم و متوجه شدم که پدرم که پس از مرگ مادرم از یک بیماری روانی رنج می برد ، یخچال خود را با هدایا پر کرد. “
پس از آن ، او سالها به صحنه برنگشت. “من مجبور شدم به RSK یا National بروم و چهار یا پنج اجرا داشته باشم ، واقعاً الاغم را درست کردم. برخی از واکسیناسیون های به روش قدیمی به من کمک می کنند تا خوب باشند. اما من دیگر نتوانستم این نمایش را ملاقات کنم. “فقط در سال 2013 بود که او دوباره به صحنه بازگشت – در نمایش” Desire “توسط رمان نویس ویلیام بوید.” من فکر کردم که این امر منجر به انواع کارهای جالب می شود ، اما من کشته نشدم با عجله. “
او هرگز شکوه چند سال اول تلویزیون را به دست نیاورد. او در سال 2014 به گاردین گفت: “چند سال وقت داشتم ، اما بعد از آن بخارم تمام شد.” هرچه بزرگتر شدم ، اعتماد به نفس بالایی پیدا نکردم ، اعتماد به نفس من کمتر شد. گم شدم. “احتمالاً ، او دوباره به لطف استعداد تقلید وقتی که بازی کرد و فیلمنامه خیابان استلا را نوشت ، یک سریال بی بی سی در 1997-2001 که در خیابان سوربیتون پر از ستاره های سینما بود ، آن را پیدا کرد.
تقلید در پیروزی های بعدی در تلویزیون و فیلم به خوبی به او خدمت کرد. اینها جفری هاو در “مارگارت” (2009) ، هارولد ویلسون در “ساخته شده در داگنهام” (2010) ، تد هیت در “بانوی آهنین” (2011) ، نورمن تبیت در “شکار تونی بلر” (2011) و در سال 2015 ، او توسط آرتور لو به عنوان کاپیتان ماینورینگ در فیلم “ما محکوم هستیم!” بسیار عالی تجلیل شد. داستان ارتش پاپ. نقش های بعدی او عمدتا جزئی بودند ، اما او به عنوان دکتر پرونسکوالور ، یک پزشک سلطنتی سلطنتی در خانه اقتباس در اقتباس از مروین پیک از “Gormengast” در سال 2000 نمایش را به سرقت برد.
دور از صحنه و صفحه ، سشنز ادعا کرد که تنهاست. او یک بار گفت: “من زندگی تنهایی را دوست دارم.” اخیراً ، مردی با هزار شخصیت با بازی در نقش یک بافر منسوخ که از نظر سیاسی به سمت راست می رود ، آرامش پیدا کرده است. او یک بار از حزب کارگر حمایت کرد ، اما بعداً به اوکیپا رأی داد و گفت که “اتحادیه اروپا بزرگترین شیادی است که پول خرج می کند” و باید پارلمان اسکاتلند لغو شود. او فکر کرد: “من در واقع یک شخصیت هستم”. “احمق بدخلق قدیمی”.
از او خواهر و برادرش زنده مانده اند.
• جان سشنز ، بازیگر و کمدین ، متولد 11 ژانویه 1953 ؛ درگذشت 3 نوامبر 2020
[ad_2]