بلافاصله بعد از کریسمس من برای اولین بار در اقیانوس شنا کردم ، خوب ، واقعاً یادم نمی رود کی.
برای اکثر مردم ، شنا در دریا یکی از آیین های تابستان استرالیا است.
پا برهنه روی ماسه ها پا می گذاریم ، نسیم دریا روی گونه هایمان می وزد ، می دانیم لبخندی که بالاخره زمان آن فرا رسیده است: وقت تابستان.
شکوه امواج را که پوست داغ ما را پاشیده و تسکین می دهند ، لقمه خورشید را خنک کنید. این بازگشت فوق العاده به خانه است.
بنابراین فهمیدم
سالها به آبی بزرگ خیره شده بودم و فکر می کردم که چگونه این آب به اقیانوس بلغزد. در حالت عصبی و عضلانی ، شنا در اقیانوس بیشتر از یک سقوط سریع تابستان ، یک عملیات لجستیکی است که دارای نقشه ها ، نمودارها و تعداد زیادی کارمند است. بنابراین ، خواب اغلب با امید به تعویق می افتاد شاید یک روز.
اما تابستان امسال این اتفاق افتاد.
در حالی که در تعطیلات در ساحل شمالی بودم و به دست خانواده ام کمک می کردم ، من این فرصت را از دست نمی دادم.
من روی یک ویلچر ساحلی قابل دسترسی نشسته بودم – تقریباً یک صندلی عرشه ای با قاب پلی پویید ، یک تور و چرخ های تمام زمین متصل و اصلاح شده ، و حوله های ساحلی زیادی که برای حمایت و قائم نگه داشتن من دور بدنم پیچیده شده بودند. احساس می کردم سفارش آنلاین ، اشباع شده از تعداد زیادی توپ گلوله اشباع شده دارم.
در حالی که بقیه اعضای خانواده هل می دادند ، با عمویم روی ماسه دراز کشیدم. ما در امتداد ساحل حرکت کردیم ، اطرافیان در امتداد جزر و مد قرار گرفتند تا جایی که چرخ ها شن و ماسه را روی پاهای ما خرد کردند ، در ابتدا خشن بود تا اینکه به تدریج روی پوست طبیعی شد.
با شدت گرفتن نسیم دریا ، فکر کردم که آیا دریا من را جمع می کند؟
با پسر عموی من در یک طرف و پدرم از طرف دیگر ، آنها مرا بلند کردند و من را به آب بردند. ما شروع به خندیدن کردیم که اولین استحکامات با آب سرد برخورد کرد و سپس با دیگری. و حتی وقتی امواج به شدت پاشیدند دیگر نمی توانستیم بخندیم – پسر عموی من به زودی در برابر موج سواری محافظ شد و سعی کرد ضربه بعدی را متوقف کند.
هر موجی که به داخل و بیرون می پیچید ، بدنم را مثل دعوت به ماندن می کشید. هم راحت بود و هم سرد. با حرکت دادن دستانم در آب ، تعجب کردم وقتی که کف آن را لمس کردم – من قبلا هرگز کف شنی ماسه ای و صابونی احساس نکرده بودم.
بعد از شنا ، احساس می کردم در دنیای جدید مهمان هستم. از نیروی جاذبه رها شده و می توانستم بدون گردنم را به آسمان بلند کرده و به آسمان برسانم.
روزنامه نگار و نویسنده جولیا بیرد سفر روزانه خود را در اقیانوس به عنوان زمانی برای احساس کوچک بودن ، تفکر و مجذوب کاری غیرقابل درک توصیف کرد.
در حالی که مردم در تابستان به پایین آب می روند و در ادامه مطلب – برخی هنوز تصور می کنند که چگونه جزر و مد را احساس کنند.
اگرچه دسترسی به اقیانوس و سواحل بستگی زیادی به محیط فیزیکی دارد و در واقع به ما وابسته نیست ، اما عناصر دیگری نیز وجود دارد که می توانیم آنها را تغییر دهیم.
دسترسی ، در بهترین حالت ، به این معنی است که افراد با هر توانایی ، دسترسی برابر دارند. این به معنای مشارکت افراد معلول در موسسات آموزشی و محل کار ، نمایندگی واقعی در هیئت ها ، رسانه ها و راهنمایی ها در سراسر استرالیا است ، اما همچنین به معنای دسترسی بیشتر به تفریحات مورد علاقه ما مانند شنا در ساحل است.
دولت های محلی ، شوراها و کمیته های مختلف با خرید تجهیزات مفید مانند صندلی های چرخدار ساحلی یا با استفاده از حصیرهای قابل دسترسی که از شن و ماسه به دریا کشیده می شوند ، دسترسی به سواحل را بهبود می بخشند. و سپس ناجیان غریق هستند که می توانند مهربان باشند و در صورت امکان خوشحال باشند که به آنها کمک می کنند. اما بدون حمایت خانواده مطمئن نیستم که می توانستم در این آیین تابستانی استرالیا شرکت کنم.
بازگشت به ساحل اصلی ، هنوز سرد و خشک ، با کریستال های نمک دریا روی پوست که در زیر نور خورشید و شن و ماسه در جاهایی که فکر می کردید هرگز نخواهد بود ، برطرف شد ، نجات غریق ما را متوقف کرد و از حال او پرسید. من تقریباً در کلمات گم شده بودم و پاسخ دادم: “بهترین”.
من همیشه دسامبر را در ساحل ، خانواده و شنای تابستانی خود را به یاد می آورم … و احتمالاً همچنان در تصادفی ترین مکان ها رد شن و ماسه پیدا می کنم.