سوفیا لورن: “بدن تغییر می کند. ذهن تغییر نمی کند” | فیلم

[ad_1]

شیر CGI که ​​در درام “زندگی پیش رو” نتفلیکس در فواصل زمانی مشخص تحقق می یابد ، امری غم انگیز و غم انگیز است. این یک کت طلایی براق و یک دم طلایی را می شکند و یک دوز واقع گرایی جادویی را به یک داستان خشن قرن بیست و یکم می آورد. اما خیلی بخیل و رام شده است. کمبود عجیب و غریب و تهدید وجود دارد. او در مقایسه با دیگر جانور بزرگ فیلم رنگ پریده است.

گفته می شود ، “زندگی پیش رو” داستان مادام رزا ، سامری پرشور و کارگر جنسی سابق در سواحل جنوب ایتالیا را روایت می کند. در حقیقت ، در اعماق آن ، ویترین شیکی برای سوفیا لورن 86 ساله است که در اطراف صحنه حرکت می کند و موهای خاکستری خود را باز می کند و گوشواره های حلقه ای را تکان می دهد. شجاعت مادر برای همیشه ، کبود شده اما خم نشده است. به کارگردانی پسرش ادوارد پونتی و استخراج کاتالوگ تبلیغاتی این بازیگر ، داستان زندگی پر رنگ او را آشکار می کند و خاطرات قهرمانان جنگی را که در دوران اوج خود در فیلم هایی مانند “دیروز ، امروز و فردا” (1963) و “ازدواج” بازی کرد ، تداعی می کند (1964) او می گوید: “همه چیز خیلی تغییر نمی کند.” “بدن در حال تغییر است. ذهن اینگونه نیست. “

برنامه ها برای اولین بار نقاشی در رم بود. اما پس از آن یک بیماری همه گیر دخالت کرد ، و بنابراین آنها مجبور شدند آن را از اتاق نشیمن خانه لورن در ژنو اداره کنند ، مادر و پسر کنار لپ تاپ نشسته اند و درب فرانسوی آن به باغ باز است. اتصال “بزرگنمایی” آسان نیست. تصویر همچنان یخ می زند. پونتی سرگرم شده است ، اما لورن آزرده خاطر است و شکوه و عظمت قدیمی را به تصرف خود در می آورد. او هنوز هم عالی است. فقط تصاویر کوچک شدند

سوفیا لورن در نقش مادام رز در فیلم



سوفیا لورن در نقش مادام رز در درام “زندگی پیش رو” نتفلیکس. عکس: Regina de Lazaris Aca Greta / Netflix

هر بازیگر اصلی دنباله ای از فیلم های قبلی خود یا یک داستان شخصی را به همراه دارد. اما در مورد “زندگی پیش رو” شواهد به وضوح و بیشتر با عشق احساس می شوند. رمان اصلی رومن گری در پاریس یک داستان پری را به صحنه برد. با این حال ، پونتیوس آن را به شهر بندری آدریاتیک باری منتقل می کند ، جایی که به عنوان روزه ای گسترده برای مسلمانان و یهودیان ، مقدسین و گناهکاران و مهاجران از همه راهها به تصویر می کشد. این مکان مرا به فکر رشته کنسرو جان اشتاین بک انداخت ، اما همچنین به نظر نمی رسد مانند شهر زادگاه لورن پاتسولی ، در نزدیکی ناپل باشد. و باید حداقل تا حدی عمدی باشد.

صورتش را می کشد. او اعتراف می کند: “بله ، به یک معنا”. “اما پتسوولی در گذشته است. من در طول جنگ در آنجا زندگی کردم ، بنابراین مقایسه آن غیرممکن است. پس ما هیچ چیز نداشتیم. قحطی بود ، جنگ بود. همه چیز علیه ما بود. هر شب می توانستیم بمیریم. “

این اتفاق می افتد که تربیت فقیر لورن – به عنوان یک کودک نامشروع در ایتالیای کاتولیک جنگ زده – به اندازه شهرت و ثروت بعدی است که بخشی از افسانه او است ، به طوری که گاهی جدا کردن داستان از واقعیت دشوار است. اعتقاد عمومی بر این است که تک آهنگ 1960s Peter Sarstedt Where Do You Go To (My Lovely)؟ (بچه های پاره شده ؛ زمینه ناپل) درباره لورن بود ، حتی اگر سارستد کورکورانه قسم خورده باشد که اینطور نیست. من همچنین خواندم که مادر لورن قبلاً آب رادیاتور ماشین را نوشیده بود تا بتواند به دختر گرسنه خود آب بدهد. اما معلوم است که این ناگت نادرست است.

“نه ، نه ، نه” ، لورن دوباره به طور خلاصه آزرده خاطر شد. سپس او را به فکر دیگری سوق می دهد. “چه ماشینی؟” او طلب می کند. “ما ماشین نداشتیم.”

مادرش ، رامیلدا ویلانی ، خودش یک بازیگر تازه کار بود. او برنده مسابقه گرتا گارب شد و احتمالاً به ایالات متحده رفت تا به عنوان دو نفره برای گارب کار کند. اما حوادث چنین اقدامی را غیرممکن کرد. او دو فرزند داشت و پول نداشت. معشوق بی وفای او در طبقه متوسط ​​- پدر دخترانش – همه چیز را باز کرد. بنابراین ، رامیلدا در ناپل ماند و این صوفیا بود که به صعود دست یافت.

در “به جلو” ، لورن نقش مادام رزا را به عنوان یک بازمانده خسته بازی می کند. او طرفدار ضربات سخت ، توزیع کننده عشق سخت است. در برهه ای از فیلمبرداری متوجه شد که کارگردانی رامیلدا را بر عهده دارد. وی توضیح می دهد: “تمام احساسات مادرم درون خودش قفل شده بود.” “من اجازه عضویت در آن را داشتم ، هرگز به روشی خوب ، هرگز نمی خواستم مانند یک مادر و دختر باشم.”

سوفیا لورن در سال 1950.



سوفیا لورن در سال 1950 ، هنگامی که در مسابقه زیبایی “خانم ایتالیا” شرکت کرد. عکس: Sipa / Rex / Shutterstock

چیپس پونتی. زن مادربزرگ او بود. او دیدگاه خودش را دارد. بیشتر از همه او Ramilda را به یاد می آورد – این انعطاف پذیری او است ، ترکیبی از شکنندگی و قدرت. این خصوصیاتی است که لورن با رامیلدا به اشتراک گذاشته است. “او در نحوه رفتار خود دارای عزت بود. زنده ماندن حتی وقتی او 80 ساله بود به یاد می آورم. او بی انتها بود ، اما به رغم سنش کاملاً سکسی بود. “

یک روانشناس آماتور ممکن است وسوسه شود که حرفه لورن را تحقق بخشیدن به آرزوهای شکسته مادرش بداند. اما این پایان اشتباه چوب است. به طور کلی ، وی می گوید ، انگیزه واقعی پدرش بود ، نه مادرش. او آرزوی داشتن یک زندگی امن و پولی را داشت که به اعتقاد او همان حق تولد او بود. “من می خواستم بتوانم به جاهایی که پدرم می رفت بروم. می خواستم بفهمم مثل او زندگی کردن چگونه است. دلایل می خواستم. من جواب می خواستم. ” او با عصبانیت شانه بالا می اندازد: “اما من به جایی نمی روم.”

در مسابقه زیبایی میس ایتالیا در سال 1950 ، این دختر 15 ساله برای اولین بار با کارلو پونتی ، تهیه کننده فیلم ، که تنها دو سال از مادرش کوچکتر بود آشنا شد (چهار سال بعد آنها عاشق شدند). باز هم ، فریبنده پونتی را یک مدافع بزرگسال می داند که آرزو داشت. باز هم ، او هیچ چیز ندارد. او می گوید: “من كلمه” مدافع “را دوست ندارم.” بیش از این ، او به من ایمان آورد. “

با این حال ، این پونتی بود که نام را تغییر داد و تصویر را شکل داد. پونتی او را در برابر مدیران هالیوود که اصرار داشتند بینی او بزرگ و لبهایش پر است و با فروش او به عنوان “مرلین مونرو ایتالیایی” ، به نوعی توانست به هر دو بازیگر آسیب برساند ، محافظت کرد. و این پونتی بود که به خط سیر او کمک کرد تا او مانند برخی از مهمانان از یک سیاره دیگر روی صحنه بنشیند. کاملاً جذاب و سرحالانه و همه کاره ، به همان راحتی در یک ملودرام داغ و راحت همانند یک کمدی سبک آزاد. زندگی او وارونه شد و او را غافلگیر کرد. او احساس می کند که با نگاه به گذشته ، سالهای سخت زندگی اش نعمتی محجبه بود. هر اتفاقی که بعد افتاد فقط می تواند یک پیشرفت تلقی شود.

سوفیا لورن به همراه همسرش کارل پونتی در سال 1964



حق آزاد: سوفیا لورن به همراه همسرش ، کارلو پونتی ، تهیه کننده ، در سال 1964. عکس: آلفرد آیزنشتات / LIFE / گتی ایماژ

حدس می زنم مادرش احتمالاً در حلقه بود. “در ابتدا نه. او مخالف جدید بود. او فکر می کرد من هرگز موفق نخواهم شد ، و این اشتباه بود ، او اشتباه می کرد. بعداً ، او باور کرد که من می توانم کسی شوم. اما شاید همیشه بزرگ بود. برای او زندگی که می خواستم همه یک رویا بود. و او به رویا اعتقادی نداشت. “

شاید مشکل این بود که لورن چنان در تلاش برای ستاره شدن بود که مادرش از امنیت دخترش ترسید. اگر این اتفاق نمی افتاد چگونه او کنار می آمد. اگر موفق می شد چگونه کنار می آمد. او می گوید: “من فکر می کنم شاید او ترسیده بود که من به جهانی وارد شوم که متعلق به من نباشد.” “و از جهتی حق با او بود.”

من در اواخر دهه 1950 وقتی پیمانکار شرکت پارامونت پیکچرز بودم ، شیفته گذر زمان هالیوود توسط لورن شدم. لحظه جریان آن مانند یک دوراهی احساس می شود. پونتی ، معلم او ، مدت کوتاهی در این قاب غایب بود و او با کری گرانت رابطه ای برقرار کرد که در هنگام فیلمبرداری “غرور و شور” بوجود آمد و در طول فیلمبرداری “خانه-قایق” که در سال 1958 اتفاق افتاد ، پرواز کرد. بنابراین یک رویا وجود دارد؛ بزرگ به اندازه زندگی ، پر از پول اما ، مانند اکثر رویاها ، اعتماد به نفس هرج و مرج ، گیج کننده و به هیچ وجه نبود.

به گفته لورن ، هالیوود یک دور زدن ساده بود ، یک ماجراجویی کوچک و دلپذیر که هرگز ادامه پیدا نمی کرد. “منظورم بله است ، من دوست دارم انگلیسی یاد بگیرم و مردم را در آمریکا بشناسم. اما در آن زمان که من بودم – چگونه می گویی؟ – عروس از کارل. و ازدواج و فرزندان: آرزوی من این بود. “

احساس می کنم در این مرحله می توانیم از افکار پسرش استفاده کنیم. این بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ است. او می گوید: “خوب ، بله.” “من بسیار سپاسگزارم که او به ایتالیا بازگشت و با پدر من ازدواج کرد. در غیر این صورت من اینجا نبودم. “

سوفیا لورن در کنار کری گرانت در این فیلم



لورن با کری گرانت در فیلم افتخار و شور در سال 1957. عکس: ارنست هاس / گتی ایماژ

می پرسم عامل تعیین کننده چه بود؟ چه عاملی باعث شد او ایتالیا را به جای هالیوود ، پونتی-گرانت انتخاب کند؟ پسرش س questionال را ترجمه می کند ، و او به آن پاسخ می دهد. “چون عاشق پدرت بودم!”

پونتی زمزمه کرد: “او ، مادر”.

او به صفحه نمایش برمی گردد. “چون من عاشق پدرش بودم! خیلی زیاد. زندگی من از زمان آشنایی … زندگی من با او بوده است. و این به دلیل سقوط بسیاری از وسایل در وسط سخت بود. اما هنوز زندگی من با کارل بود ، نه با کری گرانت. “

پونتی می گوید: “مادرم همیشه بسیار نزدیک ریشه های خود بوده است.” “ریشه های آن بسیار عمیق است. بنابراین من انتخاب بازگشت به پدرم را درک کردم زیرا او نماینده همه چیز او بود ، کشوری که او دوست داشت. او مردی بود که زبان احساسی او را می فهمید. “

لورن همیشه خود را به عنوان یک ناپلی و ایتالیایی دوم تعریف کرده است. من می پرسم تفاوت چیست ، و او به نادانی من می خندد و می گوید توضیح آن خیلی طولانی است. “ناپل بسیار قدرتمند است ، بسیار حیاتی است. این در مورد موسیقی و رقص است. کتاب ها و کتاب های تاریخ. ابتدا همه کتاب ها را بخوانید و سپس می توانیم صحبت کنیم. “

سوفیا لورن با بهترین بازیگر زن



لورن به همراه اسکار بهترین بازیگر زن در سال 1962 برای فیلم “La Ciociara” (“دو زن”) برنده شد عکس: آرشیو هولتون / گتی ایماژ

حقایق نشان می دهد که او انتخاب درستی داشته است. اروپا زمینه حاصلخیزتری برای صنعتگری خود فراهم کرده است. در سال 1962 ، وی برای بازی در فیلم درام قدرتمند جنگ “La Ciociara” (“دو زن”) ، که در سال 1960 توسط کارگردان نئورئالیست ویتوریو دی سیکا فیلمبرداری شد ، بهترین بازیگر زن را برای اسکار دریافت کرد. لورن نقش سزار را بازی کرد: بیوه یک مغازه دار ، مادری غارتگر ، نمادی از استقامت و استقامت ایتالیایی. این فیلمی است که وی برای شش دهه هنوز مورد علاقه خود می داند – فیلمی که زمین را ترسیم کرده و راه را به جلو نشان می دهد. پیوستن به امتیازات از سزارا ، از طریق فیلومنا به سبک ایتالیایی زناشویی ، جیووانی در گل آفتابگردان و تا تصحیح مادام رزا در “زندگی پیش رو” کار دشواری نیست.

شخصاً بازگشت به خانه مثمر ثمر بود. او و پونتی تا زمان مرگ وی در سال 2007 با هم بودند. ادوارد به من می گوید که در حال بزرگ شدن ، او هرگز به پدر و مادرش به عنوان یک زن و شوهر نگاه نمی کرد ، “راستش را بخواهید ، هیچ وقت در مورد ستاره شدن و زرق و برق نبود. که آنها یک جفت کفاش ایتالیایی بودند. “

امروز بیش از بزرگنمایی او مانند یک کفاش متوسط ​​شما ملاقات نمی کند. او مصمم ، سلطه جو ، متولد نژاد اصیل و خیره به جایزه است. اگرچه “زندگی پیش رو” اولین فیلم بلند سینمایی لورن طی ده سال گذشته است ، اما این دیدگاه را که می توان آن را بازگشت یا پرده توصیف کرد ، محدود می کند. او می گوید بازیگری کل زندگی اش است ، همه آن چیزی است که می داند ، بنابراین دلیل زیادی برای ترک کار نمی بیند. او با لبخند می گوید: “سوفیا برای همیشه”

من می پرسم آیا او هرگز احساس گمشده یا ناامنی کرده است و این موضوع را هر دو ثانیه بررسی می کند. “بله ، خوب ، شاید بعضی اوقات. اما بعد به خودم می گویم: “ساکت شو. محکم باش. فقط ادامه بده و تلاش کن. بعضی اوقات اشتباه می کنی و گاهی برنده می شوی.” من چند اشتباه کردم ، “او شانه بالا انداخت. “اما هنوز هم برنده شدم.”

[ad_2]