سرخوشی: مشکل همیشه دوام ندارد – زندایا در زمستان با یک افسانه غم انگیز می درخشد | تلویزیون و رادیو

[ad_1]

تدرام نوجوان آمریکایی “ایفوریا” (“آسمان آتلانتیک”) به ندرت یک بشکه خنده است ، بنابراین تصور اینکه این سال دو تبلیغات تعطیلات را منتشر کند ، کمی بی جا بود. وی با دیدگاه های نوهیلیستی و مضامین اعتیاد ، افسردگی و از دست دادن ، به سختی برای نشاط فصلی آماده است. با این حال ، همیشه فرصتی وجود داشت که ما را متعجب کند. به هرحال ، روسری در این ناهارخوری وجود دارد … “راستش رو ، جوان 17 ساله معتاد به مواد مخدر می گوید:” حقیقت را بگویم ، مواد مخدر احتمالاً تنها دلیلی است که خودم را نکشتم. کبک در گلابی؟

این دو قسمت – یکی درباره ریو ، یکی در مورد دوست دختر تراجنسیتی او ژول – بیشتر شبیه آمار طولانی در DVD است تا اپیزودهایی که در فصل عادی “Euphoria” قرار می گیرند ، اما بر اساس بخش اول ، او بسیار قویتر از ظاهر زیبا است ، قالب نمایشی در ابتدا پیشنهاد می کند. این داستان با خیال ناامیدکننده ریو و ژولس ، کمی بزرگتر که با هم زندگی می کنند ، خوشحال عاشقانه ، در یک اتاق زیر شیروانی آفتابی آغاز می شود. اما این سرخوشی نیست که ما می شناسیم. او بر روی غم و اندوه آشنا خود فشار می آورد و بلافاصله بعد از فینال فصل ، یک فینال که ژول فرار می کند و ریو با او همراه نمی شود ، تقویت می شود. در این دنیای غیر خارق العاده ، ریو در شب کریسمس از دستشویی های ناهارخوری بیرون می آید تا با کمال خونسردی به اسپانسر خود علی بگوید که او قد بلند است.

از آن زمان صابون انگلیسی با هر دو دست بسیار خوب شده است. در حالی که Roux ، توسط آنچه او خیانت ژولز متلاشی می شود ، متلاشی شده است ، زندایا همچنان نشان می دهد که چرا او چنین شایسته بهترین بازیگر زن امی است ، که در ماه سپتامبر برنده شد. کلمن دومینگو مانند علی ، بزرگتر و فرزانه تر ، غیر معمول است. اینها قرار بود نمایش های خوبی باشند. گرچه شیک به نظر می رسد ، با الهام از روشن بودن Nighthawks و متوقف شدن در تاری نورهای نئون از طریق شیشه ، همه چیز ادوارد هاپر از طریق فیلتر Lana Del Rey است ، اما در واقع این یک مکالمه در مورد اعتیاد است که باید یک ساعت توجه ما را حفظ کند .

Ru ، یک کلاه قرمزی قرمز روی صورتش کشیده شد ، مانند بابانوئل با قرص های اضافه شده ، پنکیک ها را مرتب می کند ، شب کریسمس را می گذراند ، و برای علی توضیح می دهد که بیمار است و چرا او هرگز هوشیار نخواهد ماند. (یادآوری های مداوم اینکه شخصیت 17 ساله از بخشیدن برخی از اظهارات دراماتیک نوجوانانه اش بسیار دور است.) علی ، که خود را چنین توصیف می کند “فقط یک احمق است که سعی می کند در این زمین قبل از مرگ من کمی کار خوب انجام دهد” ، تجربه اعتیاد بسیار بیشتری دارد. و ضررهای بیش از حد تصور Rue حتی می تواند باشد. داستان او بسیار جالب تر است ، گرچه در پس زمینه قرار دارد. آنها حرف می زنند و حرف می زنند ، در اطراف معنی خوب بودن انسان و آنچه برای زندگی می خواهد سرگردانند. تصادفی نیست که علی ذکر می کند که این زندگی شگفت انگیزی است.

آنها در مرحله بعد از قدرت ، گناه ، شرم ، خدا ، مواد مخدر و سرمایه داری دریغ نمی کنند. یکی از لذت آورترین مماس ها وقتی بوجود می آید که علی داستان نایک را می گیرد که شعارهای ضد نژاد پرستی می گیرد و می خواهد به او مربیان گران قیمت بفروشد. این ساختار مکالمه ای آزاد آنقدر با سرعت نیمه مه آلود و نیمه دیوانه وار خود سریال مغایرت دارد که برای تنظیم ریتم آن یک ثانیه زمان لازم است. اما متناسب است. هر بار که نگاهم را به ساده لوحی ریو می انداختم ، به نظر می رسید که فیلمنامه نیز وجود دارد ، البته با مهربانی. وقتی علی از او س asksال می کند که چگونه او و ژولس رابطه خود را به عنوان رابطه تعریف کردند ، او نمی داند. آیا آنها در مورد آن صحبت کردند؟ “چه؟ این خیلی عجیب است. چرا باید در این مورد صحبت کنیم؟” او در حالی که با نوجوان که بود صحبت می کرد.

وقتی سرخوشی در بهترین حالت خود باشد ، کاملاً همدلانه است. من انتقاد نکرده ام که مصرف مواد مخدر را ستایش می کند. فکر کردم این نشان می دهد که نوجوانی مخصوصاً در عصر فناوری دیجیتال چقدر می تواند وحشتناک باشد و هیچ کس واقعاً نمی تواند این نمایش را تماشا کند و می خواهد از هر رفتاری در آن الگوبرداری کند. این اپیزود که مکان و زمانی برای تنفس دارد ، بحثی آزاد درباره چگونگی اعتیاد مخرب و مضر است که در نهایت با تقاضای عاقلانه و دلسوزانه دلسوزی برای معتادان به اوج خود می رسد. علی و ریو در مورد حداقل امتیازات شخصی خود صحبت می کنند. از نظر علی ، این داستانی است در مورد اینکه چند فرد ممکن است آخرین سوز را داشته باشد. ریو ، که از امیدش محروم شده ، مجبور می شود با این فکر روبرو شود که ممکن است هنوز امید کمی داشته باشد.

لمس خیلی طولانی است و بعضی از گفتگوها سرخوشی را به ذهن متبادر می کنند – “بعضی از مردم ته ندارند ، بی ته است” – اما در بیشتر موارد من در جهان گم شده ام و پشت و فرامو تحسین می کنم ، که اغلب هم خنده دار است و هم غم انگیز. از این گذشته ، پیام او بخشش ، دیگران و خود ، همدلی و درک است. بی سر و صدا خواستار حسن نیت برای همه مردان است ، حتی نوجوانان باهوش و دل شکسته که به ناف نگاه می کنند. بالاخره شاید خیلی جشن نباشد.

[ad_2]